قطعه شعري از اشعار عرفاني پير خالص
بسم الله الرحمن الرحيم
يكي از اشعار عرفاني وبسيار زيباي پير دستگيرشيخ عبدالرحمن خالص مشهور به غوث ثاني يكي از رهبران بزرگ طريقت قادريه طالباني :
درمورد اين شعر لازم به گفتن است كه در تكيه هاي طالباني هنگامي كه تهليله به پايان مي رسد ودراويش ذكر وسماع را آغاز مي كنند، اين شعر مطلع تصانيف قوالان است كه ابتدا بدون دف وآهسته وسپس به همراه دف آن را مي خوانند.
من خيلي وقتها پيش از يك درويش صاحب دل كه امروز فوت كرده وخدا اورا قرين رحمت خود گرداند شنيدم كه روزي دراويش درتكيه كركوك به كار مشغول بودند . به سنگي بزرگ وسخت مي رسند كه هركارمي كنند نمي توانند آن را بشكنند واز سر راه بردارند. پس از اينكه عاجز مي شوند به حضور پير خالص مي روند وقضيه را مي گويند ايشان دفي به دست گرفته وبا صدايي رسا وآهنگين اين شعر را به همراه دف مي خوانند:
ما محرم سلطانيم، هَی هَی جَبَلی قُم قُم ما صاحب ديوانيم، هي هي جبلي قم قم
درهمان لحظه سنگ تكه تكه مي شود وآن رااز سر راه برمي دارند.البته اين كرامت براي شيخ والامقامي همچون پير خالص شيخ عبدالرحمن چندان حائز اهميت نبوده واز ايشان كرامات زيادي نقل شده كه در اين مقال نمي گنجد.
ما محرم سلطانيم ، هَی هَی جَبَلی قُم قُم
ما صاحب ديوانيم ، هي هي جبلي قم قم
دريای طريقت را ، درُهای حقيقت را
ما گوهر غلطانيم ، هي هي جبلي قم قم
در عالم جسمانی ، در زمره روحانی
ما مظهر جانانيم ، هي هي جبلي قم قم
خورشيد حقيقت را ما مطلع انواريم
ما پرتو تابانيم ، هي هي جبلي قم قم
از بحر قدم جوييم ، نه اوييم و هم اوييم
زين حادثه حيرانيم ، هي هي جبلي قم قم
در ميکده کثرت ، خورديم مي وحدت
ما زمره مستانيم ، هي هي جبلي قم قم
ما خالص ناسوتيم ، مست می لاهوتيم
هم صورت رحمانيم ، هي هي جبلي قم قم
بنام الله