مقصد عشاق
تا مقصــد عشـــاق رهــی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیـهی عشـق٬ مجاز است
در عشــق اگر بادیهای چنــد کنــی طــــی
بینی که درین ره چه نشیب وچه فرازاست
صد بوالعجبی هست همه لازمه ی عشق
از جملـــه یکی قصه ی محمود و ایاز است
عشـــق است که ســر در قــــدم ناز نهاده
حسن است که میگرددوجویای نیاز است
این زاغ عجب چیست که کبک دری اش را
رنگینــــــی منقــــار٬ ز خــــون دل باز است
این مهره ی مومی که دل ماست چـه تابد
با برق جنـــون ٬ کاتش یاقــــوت گداز است
«وحشی»توبرون ماندهای ازسعی کم خویش
ورنــه در مقصـــود به روی همه باز است!!!
وحشی بافقی
بنام الله